جدول جو
جدول جو

معنی کوتاه پشت - جستجوی لغت در جدول جو

کوتاه پشت
(پُ)
اسب یا چارپایی دیگر که پشت او کوتاه باشد:
درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین
سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوتاه دست
تصویر کوتاه دست
کسی که به مراد و مطلوب خود دست نیابد، آنکه به مال دیگران دست درازی نکند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تَ / تِ تَ)
دهی است از دهستان دشت سر به ناحیت آمل. (از سفرنامۀ مازندران رابینو ص 113 و ترجمه آن ص 152)
لغت نامه دهخدا
آنکه دارای پایی کوتاه است، (فرهنگ فارسی معین)، حیوانات اهلی که پای کوتاه دارند مقابل بلندپا، حیواناتی مانند گوسفند و بز و میش و طیور خانگی چون ماکیان و بوقلمون و اردک، مقابل بلندپا، مانند اسب و اشتر، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، کوتاه قد، (فرهنگ فارسی معین)،
جانوری است مانند گوزن خالهای درشت دارد وشاخ او نیز همچو شاخ گوزن شاخ شاخ می باشد، (برهان) (آنندراج)، او را کوتاه پای هم گویند، (برهان)، و آن را کوتاه لنگ نیز گویند زیرا که لنگ به کسر لام به پارسی دری به معنی پای است و پای او کوتاه است و آن را کوتاه بال نیز گویند زیرا که بال مخفف بالا است و بالا به معنی قد است، (آنندراج)، و رجوع به کوتاه پاچه و کوته پاچه و کوته پا شود، به معنی خرگوش هم آمده است با آنکه دست خرگوش کوتاه است نه پای او، (برهان)، خرگوش را نیز کوتاه پای گویند و حال آنکه پای او بلند است و دست آن کوتاه پس بایستی که خرگوش را کوتاه دست گویند، (آنندراج)، خرگوش، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مثل کوتاه پاچه و بعضی به معنی خرگوش گفته اند، (آنندراج) :
بود به سرپنچۀ آهوربای
دست درازیش به کوتاه پای،
امیرخسرو (در تعریف یوز، از آنندراج)،
از خدنگ وی ارچه در هرجای
آهوان می شدند کوته پای،
امیرخسرو (از آنندراج)،
و رجوع به کوتاه پا و کوتاه پاچه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آنکه دستش به مراد و مطلوب نرسد. نامراد. ناکام. (فرهنگ فارسی معین) :
بدسگالان تو از هر شادیی کوتاه دست
مانده از اقبال کوتاه اندر ادبار دراز.
سوزنی.
میان دو بدخواه کوتاه دست
نه فرزانگی باشد ایمن نشست.
(بوستان).
زلیخای جهان کوتاه دست است
اگر پیراهن تن کنده باشی.
صائب (از آنندراج).
، نامتجاوز به مال و عرض کسان. (فرهنگ فارسی معین). بادیانت. (ناظم الاطباء). خویشتن دار. پرهیزگار. که کف نفس دارد: اگر خواهی دراززبان باشی، کوتاه دست باش. (قابوسنامه).
بلندهمت و کوتاه دست دستوری
که قدر چرخ بلند است پیش او کوتاه.
امیر معزی (از آنندراج).
و آنچه عبداﷲ عامر کرد عوام گویند همه عبداﷲ عمر کرد و او خود زاهد و کوتاه دست بود از دنیا و طلب جاه و نعمت. (کتاب النقض).
به پیروزی عقل کوتاه دست
به خرسندی زهد خلوت پرست.
نظامی.
قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند و شیدا و هشیار و مست.
نظامی.
، غافل و سست و ضعیف. (ناظم الاطباء). ناتوان:
گر توانا بینی ار کوتاه دست
هر که را بینی چنان باید که هست.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 856).
چه خوش گفت درویش کوتاه دست
که شب توبه کرد و سحرگه شکست.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
آنکه دستش بمراد و مطلوب نرسد نامراد ناکام: زلیخای جهان کوتاه دست است اگر پیراهن تن کنده باشی. (صائب)، نا متجاوز بمال و عرض کسان: بلند همت و کوتاه دست دستوری که قدر چرخ بلند است پیش او کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه پشت
تصویر کوه پشت
قوی پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوزه پشت
تصویر کوزه پشت
کوز پشت کوژ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
على المدى القصير
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
Shortlived, Shortterm
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de courte durée, à court terme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
короткоживущий , краткосрочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
ชั่วระยะสั้น , ระยะสั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de curta duração, de curto prazo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
von kurzer Dauer, kurzfristig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
قلیل المدتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
স্বল্পমেয়াদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
kısa ömürlü, kısa vadeli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
ya muda mfupi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
короткотривалий , короткостроковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
短命の , 短期の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
短暂的 , 短期的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
krótkotrwały, krótkoterminowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
단명한 , 단기적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
berumur pendek, jangka pendek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
अल्पकालिक , तात्कालिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
kortstondig, kortetermijn
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
di breve durata, a breve termine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de corta duración, a corto plazo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
קָצָר־מִשְׁךְ , קָצָר־טֶרוּם
دیکشنری فارسی به عبری